جدول جو
جدول جو

معنی دل مونی - جستجوی لغت در جدول جو

دل مونی
آرزوی انجام نشده، آروز درونی، آنچه در دل به عنوان یک آرزو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل خون
تصویر دل خون
خونین دل، دل افگار، آزرده دل، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل خوشی
تصویر دل خوشی
خوشحالی، خشنودی
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ سا)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 40هزارگزی شمال باختر الیگودرز. دارای 114 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فِ لِ)
آماس خونی است، و پیشینگان همه آماسهای گرم را فلغمونی گفته اندو سپس قرار بر این افتاده است که فلغمونی آماس خونی را گویند. (یادداشت مؤلف از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دل کور بودن. سیاه دلی. بی بصیرتی. کوردلی:
ز دل کوری به کار دل فروماند
در آن محنت چو خر در گل فروماند.
نظامی.
رجوع به دل کور شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مَ / مُو لا)
خطابی است که بصورت احترام و گاهی تحقیر به درویش میدهند. خطابی است که به درویشان کنند، چون نام او ندانند
لغت نامه دهخدا
(دِ قَ)
قوی دل. معتمد. مطمئن:
بسکه خوردم بس زدم زخم گران
دل قویتر بوده ام از دیگران.
مولوی
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه در آن لیمو می اندازند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل آوری
تصویر دل آوری
دلیری شجاعت، جنگجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دوری
تصویر دل دوری
تنفر از یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
لیمویی منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه درآن لیمو اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل جویی
تصویر دل جویی
تسلی، مهربانی، نوازش، مرغوبیت
فرهنگ فارسی معین
آرایشگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام پلی است، در مسیر راه نیاک از دهستان بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که بینی کوچک دارد
فرهنگ گویش مازندرانی